نویسنده: علی اکبری
تعداد صفحات: ۱۵۸
کتاب راز جذب پول در ایران ۵ نوشتهی علی اکبری توسط نشر بهار سبز منتشر شده است. این کتاب داستانی است که به موفقیت همهی کسب و کارها کمک میکند و به این پرسش پاسخ میدهد که راه و رسم آدمهای موفق در ایران چیست؟ اکبری در این کتاب از روش “تکرار تکرار تکرار” برای تغییر رفتار و اخلاق در زمینهی کاری بهره گرفته است.
از صفحات آغازین تا پایان این کتاب تکرار تکرار و تکرارهایی را از آدمهایی موفق میبینیم که همه و همه به هم ربط دارند و علی اکبری هم از همین روش در کتابش استفاده کرده است تا بتواند در پایان کتاب چندتا از این تکرارها را جایگزین اخلاقهای ضد موفقیت مخاطبان خود کند. اکبری معتقد است هرکسی اگر او را تا پایان کتاب با تکرارهایش همراهی کند تبدیل به یک آدم موفق و بهتری خواهد شد.
علی اکبری در این کتاب از سیستم تکرار تکرار تکرار صحبت میکند. اما این سیستم چیست؟ با چند سوال میتوان به این پرسش پاسخ داد. شما چرا فارسی را انقدر خوب صحبت میکنید؟ شما چرا رانندگیات خوب شده؟ شما چرا انقدر خوب شنا میکنی؟ شما چرا انقدر…. در واقع همهی این موفقیتها مربوط به تکرار است. از این به بعد تا میتوانید تکرار تکرار کتابهای موفقیت و آدمهای موفق باشید. بعد از مدتی مانند اونها موفق خواهی شد.
اگر خود را در معرض این تکرار قرار ندهیم خبری از موفقیت و پول نخواهد بود. اکبری معتقد است که در هر جایی که هستیم میتوانیم جوری کار کنیم که دیگران به ما افتخار کنند و همین افتخار باعث ایجاد قدرت شخصیت در شما میشود؛ فردی مهم، فردی که موثر و مثبت است. اما متاسفانه خیلی از مردمان انقدر با کارشان درگیری و تضاد دارند که هرروز در این زمینه حالشان بدتر میشود اما بهتر نمیشود.
[ اگر از مطالعهی مرور این کتاب لذت بردید، پیشنهاد میکنیم به کتاب راز جذب پول در ایران ۶ هم سری بزنید. ]
در این بخش سعی میکنم شما رو با جزئیات و اصول موفقیت آدمهای بزرگ در ایران و دنیا آشنا کنم و نکته جالب اینه که این اصول و جزئیات، قدرت جادویی تحول در کسب و کار و زندکی شما رو داره و خواهد داشت. «شک نکن!» پس خوب گوش کن و با من همراه باش تا آخر کتاب. یادت باشه هر که هستی و در هر کجا که هستی، این اصول تو رو موفق خواهند کرد و بدان فرقی نداره چه کاره باشی، چون هر کاری که داشته باشی میتونی در ا.ن موفق و پولدار بشی… باور نداری، نه؟
یکی از بازیرگران و همچنین کارگردان صدا و سیما و سینمای ایران که تحصیلکرده خارج است میگفت: من آنقدر سیاه بودم که همیشه بچهها رنگ پوست منو مسخره میکردن و کم کم داشتم افسرده میشدم و مادرم هم داشت افسرده میشد. ولی یک روز یک که میخواستم برم مدرسه، مادرم گفت: این دفعه اگر بچهها بهت گفتن سیاه سوخته یا سیاه ذغالی، بگو درستهمن سیاه هستم ولی چیزی دارم که شما ندارین. گفتم: مامان چی دارم؟ گفت: نمک، تو بانمکی، بامزهای.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.