نویسندگان: اریک اشمیت، جاناتان روزنبرگ، آلن ایگل
مترجم: ثنا محمدپور
تعداد صفحات: ۲۴۰
عنوان انگلیسی: Trillion dollar coach
کتاب مربی تریلیون دلاری نوشتهی اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ به همراهی آلن ایگل با ترجمهی ثنا محمدپور توسط نشر هورمزد منتشر شده است. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابهای آمازون، نیویورکتایمز، وال استریت ژورنال و یواسای تودی قرار دارد. کتاب مجموعهای است از دستورالعملهای رهبری بیل کمپبل از سیلیکونولی. این کتاب به ما رهنمود میدهد که بهترین دیگران را در خودشان متجلی سازیم، همزمان حامی باشیم و به چالش بکشیم و به مفهوم در الویت قرار دادن افراد، کمی بیشتر از حمایت لفظی توجه بکنیم. جالبتوجهترین موضوع در داستان بیل کمپبل این است که هر قدر بیشتر دربارهی او بخوانید، هر روز فرصتهایی خواهید یافت که بیشتر شبیه او شوید.
نویسندگان کتاب مربی تریلیون دلاری معتقدند که کوچینگ حتی از مشاوره نیروها و تیمهایمان ضروریتر است. درحالی که مشاوران پندهای خردمندانه بر زبان میآورند، کوچها آستین خود را بالا میزنند و وارد عمل میشوند. کوچها فقط ظرفیت ما را باور ندارند؛ آنها برای کمک به ما در فهمیدن ظرفیتمان وارد عرصه میشوند، آینهای را روبهروی ما میگیرند تا بتوانیم ضعفهای خود را ببینیم. آنها ما را در برابر کارکردن روی حساسیتهایمان مسئول میدانند. آنها وظیفه رشد دادن ما را به عهده میگیرند، بدون اینکه توقع داشته باشند از دستاوردهای ما اعتبار کسب کنند.
کوچینگ محبوبت دارد؛ قبلا فقط برای ورزشکاران و هنرمندان؛ اما اکنون حتی سرپرستان، کوچهای اجرایی دارند و کارمندان از کوچهای سخنوری آموزش میبینند. هرچند در واقعیت یک کوچ رسمی فقط بخشی از بازخورد و راهنمایی لازم را به شما میدهد. کوچینگ کارمندان، همکاران و حتی رئیسمان به همه ما مربوط است.
انتخابهای کوچکی وجود دارد؛ مثلا اینکه با هرکسی که ملاقات میکنید، با احترام و عزت رفتار کنید. و انتخابهای بزرگتری مانند زمان گذاشتن برای ابراز علاقه صمیمانه به زندگی افراد تیم؛ تا آنجا که به خاطر بیاورید بچههایشان به کدام مدرسه میروند. بیل کمپل احتیاج نداشت یا نمیخواست که شرححالش در کتابی آورده شود، چه برسد به اینکه موضوع کل یک کتاب باشد؛ اما به نظر نویسندگان، شناساندن مردی که در طول زندگیاش دانشش را در اختیار دیگران گذاشته است، ممکن است قدردانی شایستهای باشد.
تقریبا یک دهه پیش در روزنامهی فورچون مطلبی دربارهی راز مهم اما مخفی سیلیکونولی منتشر شده. نرمافزار یا یک قطعه سختافزاری نبود، حتی محصول هم نبود. دربارهی مردی بود بهنام بیل کمپل. او هکر نبود؛ مربی فوتبالی بود که به بازاریابی تغییر شغل داده بود. با وجود این به نوعی فرد موثری شده بود؛ تا جایی که با استیو جابز هر یکشنبه به پیادهروی میرفت. و بنیانگذاران گوگل میگویند که بدون او نمیتوانستند موفق شوند. در این کتاب داستان زندگی کاری و حرفهای مردی را میخوانیم که توانسته با بخشندگی و بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک کند و درباب سرپرستی و مدیریت از او یاد میگیریم.
بیل کمپل در کتاب مربی تریلیون دلاری نشان میدهد که برای مدیر خوب بودن، باید حامی خوبی باشید. هرچه باشد، بلندای پرش شما، موفقیت بیشتر، به این بستگی دارد که باعث موفقیت دیگران بشوید. به طور کلی این کاری است که مربیها میکنند.
[ اگر از مطالعهی مرور این کتاب لذت بردید پیشنهاد میکنیم به مرور کتاب رهبری الکس فرگوس هم سری بزنید. ]
![]() بیوگرافی اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ و آلن ایگلهر سه نویسندهی کتاب از شاگردان بیل کمپل بودند که تصمیم گرفتند برای نشان دادن نهایت قدردانی از او و زنده نگهداشتن اصول رهبریاش کتاب مربی تریلیون دلاری را بنویسند. نویسندگان این کتاب، کتاب پرفروش «گوگل چگونه کار میکند» را نیز نوشتهاند. اریک اشمیت مدیرعامل گوگل و پس از آن رئیس آن شرکت بود. جاناتان روزنبرگ معاون ارشد گوگل و مشاور تیم مدیریت آلفابت بود و پس از آن رهبری تیم محصول گوگل را عهده داشت. آلن ایگل در گوگل سمت مدیریتی داشت و نویسندهی سابق سخنرانیهای اریک و جاناتان بود و در حال حاضر ادارهکنندهی یک سری از برنامههای فروش گوگل است. (تصویر سمت چپ متعلق است به اریک اشمیت و تصویر سمت راست متعلق است به جاناتان روزنبرگ، متاسفانه از آلن ایگل تصویر قابل اعتمادی در دسترس نیست.) |
در کسب و کار تعدیل نیرو و اخراج گریزناپذیر است؛ مخصوصا در دنیای کسب و کارهای تازه و تکنولوژی. نظر بیل در این باره این بود که اخراج افراد شکست در مدیریت است و حتی نباید یک نفر را هم اخراج کرد. بنابراین برای مدیریت مهم است که اجازه دهد کارمندان خودشان سربلند آنجا را ترک کنند. با آنها به خوبی و احترام رفتار کنید. در پرداخت حق سنوات خدمت آنها گشاده دست باشید. متنی را به صورت داخلی منتشر کنید و از دستاوردهای آنها تجلیل کنید.
بیل این موقعیتها را با کوچیهای خود تمرین کرده بود. شیشیر مهروترا، که بیل در مدت کار خود کوچ او بود، یک بار یکی از سرپرستان بخش مهندسی خود در استارتاپش را اخراج کرد. قبل از اینکه شیشیر با آن سرپرست صحبت کند، او و بیل خط به خط چگونگی ادارهی جلسه را مرورو کرده بودند. حتی به جزئیات ابتدایی مانند چه کسی در کجای اتاق کنفرانس خواهد نشست نیز فکر کرده بودند. بیل گفته بود که همان ابتدای جلسه شفاف باش و دلایل خودت و جزئیات را بیان کن. شیشیر میدانست که برای مهندس غافلگیرکننده خواهد بود. بیل برای این فکر به او پرخاش کرد. شیشیر میگوید: «بیل به من گفت که گند زدم… گفت نباید غاقلگیرکننده باشه.»
برای تعدیل نیرو مهم است که چه کسی و چطور به آنها توضیح میدهد. تعدیل نیرو به شکل درست تاثیر مثبتی روی هر دو دارد؛ کارمندانی که میروند و کارمندانی که میمانند. |
همانطور که بن هوروتیس در کتاب خود، دشواری کارهای سخت، اشاره میکند که رفتار خوب با افرادی که در حال ترک کار خود هستند، برای روحیه و آسایش اعضای باقی مانده در تیم مهم است. بیشتر کارمندان اخراج شده با کارمندانی که میمانند، نسبت به شما رابطهی نزدیکتری دارند. پس با احترام با آنها رفتار کنید. با وجو این، شرکت باید به جلو حرکت کند؛ به همین دلیل مواظب باشید که زیاد عذرخواهی نکنید.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.